نامه
درست یک سال پیش بود آره یادم میاد .........
یه شب نسبتا سردی بود من تو کوچه هادنبالش میکردم........
هرچی صداش میزدم بر نمیگشت آخر کنار اون خیابون شلوغ مجبور شد وایسته
تازه وقتی هم که برگشت هر چی اصرار کردم ناممو بگیره قبول نمیکردم
وای یادش بخیر....................
یادمه از بس نجابت داشت تو چشام نگا نمیکرد..........
آخر کار اونقد اصرار کردم که سرشو آورد بالا.......
وااااااااای خدااااااااااااااای من دیگه از همون لحظه برق چشاش منو زندونیه خودش کرد
نمیدونین..............نمیدونین چه حسی داشتم دستو پام داشت میلرزید..
اصلا یه عشق پاکو تو چشاش میدیدم............
نه نمیتونی تصور کنی بت حق میدم اینی که من میگم با همه فرق داشت..
خلاصه نامه رو بش دادمو واسم شد سنگ صبور.........
اما حیف خیلی زود از دستش دادم..........
خلاصه چون امروز درست یک ساله از اون روزی که با هم آشنا شدیم میگذره
اما دیگه ندارمش اومدم تا با انرژی بیشتر واسش بنویسمو بیادش باشم
تا شاید از دلتنگیم کم بشه...........
میخوام بگم هنوز که هنوزه میخوامش..........
هنوزم یادش روزی هزار بار میاد جلو چشامو رد میشه هنوزم بش افتخار میکنم
به قول شاعر که میگه :
با خیال تو به سر بردن اگر هست گناه/با خبر باش که من غرق گناهم همه عمر
الان درست 5 ماه و 10 روزه که ندیدمش........
هر روز که میگذره تقویمو برمیدارمو تو اون روز مینویسم "یه روزه سیاه دیگه"
خیلی دلم واسش تنگ شده.................
خیلی دلم میخواست بش بگم:
تو رفتی و من هم خواهم رفت فرق تو با من این است
که من شاهد رفتنت بودمو تو.....................
**** پای من خسته از این رفتن بود/قصه ام قصه ی دل کندن بود****
*** دل که دادم به یارم دیدم/راهش افسوس جدا از من بود***
ادامه مطلب